تجاوز به عنف چیست؟

  • 1404/08/05
تجاوز به عنف چیست؟

تجاوز به عنف یکی از جدی‌ترین جرایم اجتماعی است که نه تنها قربانیان را از لحاظ روانی و جسمی آسیب‌پذیر می‌کند، بلکه پیامدهای بلندمدت آن بر خانواده، جامعه و حتی سلامت روان جمعی نیز محسوس است. این جرم، ترکیبی از خشونت، سلطه‌جویی و نقض حقوق فردی است و می‌تواند احساس امنیت، اعتماد به نفس و ارزشمندی قربانیان را به شدت تخریب کند.
مقابله مؤثر با تجاوز به عنف تنها محدود به مجازات قانونی مجرم نیست؛ بلکه همکاری خانواده، جامعه، رسانه‌ها و نهادهای قانونی و حمایتی ضروری است. خانواده با حمایت عاطفی و توجه مستمر می‌تواند اعتماد قربانی را بازسازی کند. جامعه با ایجاد آگاهی عمومی و کاهش انگ اجتماعی، زمینه‌ای امن برای بهبود قربانی فراهم می‌کند. رسانه‌ها نیز می‌توانند نقش مهمی در آموزش جامعه و تغییر نگرش‌های نادرست ایفا کنند.

تجاوز به عنف چیست؟

تجاوز به عنف یکی از جدی‌ترین و آسیب‌زننده‌ترین جرایم جنسی است که جامعه با آن روبروست. این جرم زمانی رخ می‌دهد که فردی بدون رضایت کامل و آگاهانه شخص دیگر، به او تعرض جنسی می‌کند. قربانیان اغلب به دلیل ترس، شرم یا تهدید، سکوت می‌کنند و این مسئله مبارزه با این جرم را دشوارتر می‌کند. تجربه تجاوز می‌تواند تأثیرات روانی و جسمی شدیدی بر فرد داشته باشد و حتی سال‌ها پس از وقوع، اثرات آن باقی بماند. در بسیاری از موارد، قربانیان به دلیل فشار روانی و اجتماعی، اعتماد خود به دیگران را از دست می‌دهند و زندگی روزمره‌شان مختل می‌شود.

تعریف قانونی تجاوز

در قوانین ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، تجاوز به عنف به هرگونه رابطه جنسی با فردی که رضایت ندارد یا نمی‌تواند رضایت بدهد، گفته می‌شود. این تعریف شامل افراد بیهوش، زیر سن قانونی، یا تحت تهدید و زور است. تفاوت اصلی تجاوز با دیگر جرایم جنسی، فقدان رضایت آگاهانه قربانی است. به همین دلیل، قانون در اکثر کشورها این جرم را شدیداً مجازات می‌کند تا هم قربانیان حمایت شوند و هم از تکرار این رفتار جلوگیری شود.
تفاوت تجاوز به عنف با دیگر جرایم جنسی
خیلی‌ها فکر می‌کنند همه جرایم جنسی مشابه هستند، اما تفاوت‌های مهمی وجود دارد. مثلاً آزار جنسی می‌تواند شامل لمس یا تهدید باشد، بدون اینکه رابطه جنسی کامل رخ دهد. تجاوز به عنف اما همیشه شامل برقراری رابطه جنسی بدون رضایت کامل قربانی است. از نظر قانونی، اجتماعی و روانی، این جرم بسیار جدی‌تر و مخرب‌تر محسوب می‌شود و اثرات طولانی‌مدت بر قربانی باقی می‌گذارد.

علل و ریشه‌های روانی تجاوز

علل و ریشه‌های روانی تجاوز

تجاوز به عنف تنها یک جرم جنسی ساده نیست؛ این پدیده نتیجه ترکیبی پیچیده از عوامل روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی است. درک این عوامل نه تنها به شناسایی و پیشگیری کمک می‌کند، بلکه مسیر درمان و بازتوانی قربانیان را نیز هموار می‌سازد. وقتی به ریشه‌های این رفتار نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که بسیاری از این عوامل با دوران کودکی، محیط خانوادگی و فشارهای اجتماعی در هم تنیده شده‌اند.

عوامل روانشناختی

عوامل روانشناختی نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری رفتارهای تجاوزگرانه دارند. تحقیقات روانشناسی نشان می‌دهد که بسیاری از افرادی که مرتکب تجاوز می‌شوند، ممکن است اختلالات شخصیتی یا روانی داشته باشند. به عنوان مثال، اختلال شخصیت ضد اجتماعی باعث می‌شود فرد تمایلی به رعایت قوانین و حقوق دیگران نداشته باشد و نتواند احساس همدلی را تجربه کند. همچنین افرادی که کنترل خشم ضعیفی دارند یا دچار اختلالات جنسی هستند، بیشتر در معرض رفتارهای خشونت‌آمیز جنسی قرار می‌گیرند.

تجربه خشونت در دوران کودکی یا مشاهده رفتارهای آزاردهنده والدین نیز می‌تواند زمینه‌ساز رفتارهای تجاوزگرانه در بزرگسالی باشد. کودکانی که خشونت را طبیعی می‌دانند یا یاد گرفته‌اند برای رسیدن به اهداف خود از زور و تهدید استفاده کنند، احتمال بیشتری دارد در آینده رفتارهای جنسی اجباری را تکرار کنند. علاوه بر این، برخی افراد ممکن است به دلیل احساس ناتوانی، ضعف شخصیتی یا کمبود اعتماد به نفس، به تجاوز به عنوان راهی برای اثبات قدرت یا کنترل بر دیگران روی بیاورند. این افراد با ارتکاب تجاوز، نه تنها احساس تسلط و برتری می‌کنند، بلکه به نوعی تلاش می‌کنند جایگاه اجتماعی یا روانی خود را در جمع یا در رابطه با قربانی تثبیت کنند.

مثال واقعی: در بسیاری از پرونده‌های قضایی، مشاهده شده که افراد متجاوز در محیط‌های کاری یا تحصیلی که احساس ناکامی دارند، به سراغ قربانیان می‌روند تا از این طریق بر دیگران کنترل داشته باشند یا احساس قدرت کنند.

عوامل اجتماعی

عوامل اجتماعی نیز تأثیر چشمگیری بر وقوع تجاوز به عنف دارند. جامعه‌ای که فقر، بی‌سوادی و آموزش ناکافی دارد، زمینه مناسبی برای ارتکاب جرایم جنسی فراهم می‌کند. نبود حمایت قانونی قوی و محدود بودن دسترسی به خدمات روانشناختی و حمایتی باعث می‌شود قربانیان کمتر جرایم خود را گزارش دهند و مجرمان بدون بازدارندگی باقی بمانند. علاوه بر این، خشونت خانوادگی و عدم آموزش صحیح به کودکان درباره حقوق و مرزهای جسمی، می‌تواند افراد را در بزرگسالی به رفتارهای تجاوزگرانه سوق دهد. کودکان و نوجوانانی که در خانواده‌هایی بزرگ می‌شوند که در آن مرزها رعایت نمی‌شوند و یا خشونت مکرر دیده می‌شود، یاد می‌گیرند که سلطه و زور ابزار مشروعی برای رسیدن به خواسته‌هاست.

نقش فرهنگ و جامعه: در برخی جوامع، نگاه سنتی یا جنسیت‌زده به زنان و کودکان باعث می‌شود که حقوق آنها نادیده گرفته شود. این نگرش‌ها و باورهای فرهنگی، نه تنها قربانیان را آسیب‌پذیرتر می‌کند، بلکه مجرمان را نیز تشویق به رفتارهای خشونت‌آمیز می‌کند. برای مثال، جوامعی که در آن زنان و کودکان کمتر مورد حمایت قانونی و اجتماعی هستند و انگ اجتماعی بالایی برای گزارش جرم وجود دارد، میزان تجاوز بیشتر گزارش می‌شود. فشار اجتماعی و گروه‌های همسالان: گاهی افراد در محیط‌های دوستانه یا گروهی تحت فشار همسالان، به ارتکاب تجاوز ترغیب می‌شوند. این فشار می‌تواند شامل اثبات شجاعت، محبوبیت یا قدرت باشد. در چنین شرایطی، تجاوز به عنف به نوعی ابزار برای رسیدن به اهداف اجتماعی تبدیل می‌شود.

تاثیرات روانی بر قربانیان

تجربه تجاوز به عنف یکی از آسیب‌زننده‌ترین حوادث زندگی انسان است و اثرات آن تنها محدود به لحظه حادثه نیست. این تجربه می‌تواند سال‌ها یا حتی دهه‌ها بر روان فرد تأثیر بگذارد و بر جنبه‌های مختلف زندگی او سایه بیفکند. تأثیرات روانی تجاوز بسیار گسترده است و شامل افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، مشکلات روابط اجتماعی و کاهش اعتماد به نفس می‌شود. قربانیان اغلب با احساس شرم، گناه یا ترس شدید از قضاوت جامعه، سکوت می‌کنند و این سکوت به افزایش آسیب روانی و طولانی‌تر شدن روند بهبود منجر می‌شود. علاوه بر این، نبود حمایت روانشناختی و اجتماعی مناسب، این اثرات را تشدید می‌کند.

افسردگی و اضطراب

یکی از شایع‌ترین اثرات روانی تجاوز، افسردگی و اضطراب شدید است. قربانیان ممکن است روزها و شب‌ها دچار اختلال خواب شوند و کابوس‌های مکرر تجربه کنند. بسیاری از آنها از حضور در جمع خودداری می‌کنند و به تدریج اعتماد به نفس و احساس امنیت خود را از دست می‌دهند. اضطراب و افسردگی نه تنها زندگی شخصی قربانیان را مختل می‌کند، بلکه توانایی آنها در کار، تحصیل و تعاملات اجتماعی را نیز کاهش می‌دهد. در موارد شدید، برخی افراد حتی ممکن است دچار افکار خودکشی یا خودآزاری شوند، زیرا احساس می‌کنند که راهی برای فرار از درد روانی خود ندارند. تحقیقات روانشناسی نشان می‌دهد که نرخ افسردگی در قربانیان تجاوز تا چندین برابر بالاتر از افراد عادی است و اگر درمان و حمایت مناسب انجام نشود، این افسردگی می‌تواند تبدیل به یک مشکل مزمن شود که کل زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد.

اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)

اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)

اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD یکی از جدی‌ترین پیامدهای روانی تجاوز به عنف است. قربانیان ممکن است خاطرات تلخ و آسیب‌زا را بارها و بارها تجربه کنند و حتی در محیط‌های عادی احساس خطر کنند. صداها، مکان‌ها یا بوهای خاص می‌توانند به شدت آنها را تحریک کرده و باعث واکنش‌های اضطرابی شوند.

علائم رایج PTSD شامل:

• رفتارهای اجتنابی (دوری از مکان‌ها یا افرادی که یادآور حادثه هستند)
• کابوس‌های مکرر و خواب آشفته
• تحریک‌پذیری و خشم ناگهانی
• احساس بی‌ارزشی و ناتوانی

در بسیاری از قربانیان، PTSD باعث می‌شود آنها توانایی ادامه زندگی روزمره را از دست بدهند و حتی کار یا تحصیل خود را رها کنند. درمان به موقع، شامل روان‌درمانی تخصصی مانند CBT یا EMDR، نقش مهمی در کاهش شدت این علائم و بازگرداندن کیفیت زندگی دارد.

مشکلات روابط اجتماعی

تجربه تجاوز می‌تواند روابط قربانی با خانواده، دوستان و همکاران را به شدت مختل کند. قربانیان ممکن است به دلیل احساس عدم امنیت یا ترس از قضاوت دیگران، از تعاملات اجتماعی اجتناب کنند و به انزوا روی بیاورند. این انزوا باعث افزایش افسردگی، کاهش کیفیت زندگی و حتی مشکلات شغلی و تحصیلی می‌شود. افرادی که روابط اجتماعی آنها مختل شده است، اغلب احساس می‌کنند دیگران به آنها اعتماد ندارند یا خودشان نمی‌توانند به دیگران اعتماد کنند. این فقدان اعتماد، علاوه بر کاهش تعاملات اجتماعی، می‌تواند ایجاد مشکلات عاطفی و خانوادگی کند و روابط نزدیک مانند ازدواج یا دوستی‌های طولانی‌مدت را تحت تأثیر قرار دهد. حمایت اجتماعی و روانشناختی، از جمله مشاوره فردی، گروه‌های حمایتی و کمک خانواده، می‌تواند به قربانیان کمک کند تا اعتماد به نفس خود را بازسازی کنند و دوباره در جامعه فعال شوند. حتی آموزش مهارت‌های ارتباطی و تکنیک‌های مقابله با اضطراب نیز می‌تواند نقش مؤثری در بازتوانی قربانیان داشته باشد.

اثرات جسمی تجاوز

تجاوز به عنف تنها یک تجربه روانی آسیب‌زا نیست؛ بلکه می‌تواند صدمات جسمی و پزشکی شدیدی نیز بر قربانیان وارد کند. این آسیب‌ها بسته به شدت حادثه، وضعیت جسمانی قربانی و نوع تجاوز، می‌توانند خفیف یا بسیار جدی باشند. عدم رسیدگی پزشکی فوری می‌تواند باعث عوارض طولانی‌مدت و حتی تهدید جانی شود.

آسیب‌های جنسی و جسمی

تجاوز معمولاً با آسیب‌های فیزیکی مستقیم همراه است. این آسیب‌ها می‌توانند شامل:

• خونریزی و کبودی در نواحی تناسلی یا سایر بخش‌های بدن
• پارگی بافت‌ها، از جمله بافت‌های حساس واژن یا مقعد
• عفونت‌های ناشی از آسیب به بافت‌ها

در موارد شدید، تجاوز می‌تواند به ارگان‌های تناسلی، مثانه یا روده‌ها آسیب برساند که نیازمند جراحی و درمان تخصصی است. علاوه بر این، فشار و ضربه وارد شده در طول تجاوز می‌تواند باعث مشکلات مزمن مانند درد مزمن لگن، مشکلات ادراری یا حتی ناتوانی جسمی موقت شود. برای بسیاری از قربانیان، اثرات جسمی تجاوز تنها محدود به زمان حادثه نیست؛ بلکه علائم مزمن مانند درد مداوم، خارش یا حساسیت شدید در نواحی آسیب‌دیده می‌تواند ماه‌ها یا سال‌ها ادامه داشته باشد.

بیماری‌های منتقله از راه جنسی

یکی دیگر از خطرات جدی تجاوز، ابتلا به بیماری‌های مقاربتی است. قربانیان در معرض بیماری‌هایی مانند HIV، هپاتیت B و C، سوزاک، کلامیدیا و سایر عفونت‌ها قرار دارند. این بیماری‌ها می‌توانند عواقب بلندمدتی برای سلامت جسمی فرد ایجاد کنند و حتی باروری و عملکرد جنسی را تحت تأثیر قرار دهند. آزمایش فوری و درمان پزشکی پس از وقوع تجاوز بسیار حیاتی است. ارائه پروفیلاکسی پس از مواجهه (PEP) برای HIV، واکسیناسیون، آنتی‌بیوتیک‌ها و مشاوره پزشکی می‌تواند از بروز عوارض جدی جلوگیری کند. متأسفانه در برخی جوامع، کمبود اطلاعات یا ترس از قضاوت اجتماعی باعث می‌شود قربانیان دیر به پزشک مراجعه کنند و همین موضوع خطر ابتلا به بیماری‌های مقاربتی و آسیب‌های طولانی‌مدت را افزایش می‌دهد.

نقش جامعه و قوانین در مقابله با تجاوز

تجاوز به عنف تنها یک مسئله فردی نیست؛ بلکه یک بحران اجتماعی است که جامعه و قوانین می‌توانند نقش کلیدی در مقابله با آن داشته باشند. برخورد جامعه با این جرم، هم از طریق قوانین و مجازات‌های کیفری و هم از طریق حمایت اجتماعی و روانشناختی، می‌تواند اثرات مخرب آن را کاهش دهد و از وقوع موارد مشابه پیشگیری کند. قربانیان تجاوز اغلب در سکوت باقی می‌مانند؛ ترس از قضاوت جامعه، انگ اجتماعی و عدم اعتماد به سیستم حقوقی باعث می‌شود بسیاری از جرایم گزارش نشوند. در چنین شرایطی، قوانین محکم و حمایت جامعه نقش بازدارنده و حمایتی بسیار حیاتی پیدا می‌کنند.

علل و ریشه‌های روانی تجاوز

قوانین کیفری و مجازات‌ها

قوانین کیفری اولین خط دفاعی علیه تجاوز هستند. این قوانین به وضوح تعیین می‌کنند که تجاوز به عنف جرم است و مرتکب باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرد. مجازات‌های شدید و شفاف می‌تواند از وقوع جرم جلوگیری کند و همچنین نشان دهد که جامعه نسبت به این نوع خشونت حساس است.
در بسیاری از کشورها، قوانین تجاوز شامل موارد زیر می‌شوند:

• شناسایی انواع تجاوز و تعریف دقیق آن
• تعیین مجازات برای تجاوز به کودکان، زنان، افراد آسیب‌پذیر و کسانی که قادر به دفاع از خود نیستند
• پیش‌بینی اقدامات حمایتی برای قربانیان، از جمله حفاظت قانونی، امکان شکایت ناشناس و حق دسترسی به خدمات پزشکی و روانشناختی

علاوه بر مجازات‌های کیفری، آموزش قانونی عمومی نیز نقش بازدارنده دارد. آگاه کردن جامعه از قوانین و حقوق فردی، افزایش حساسیت مردم نسبت به تجاوز و ترغیب به گزارش جرایم، می‌تواند به کاهش وقوع این جرم کمک کند.

مثال واقعی: در برخی کشورها، کمپین‌های آموزشی در مدارس و دانشگاه‌ها باعث شده میزان جرایم جنسی کاهش یابد، زیرا افراد از پیامدهای قانونی رفتارهای خشونت‌آمیز آگاه شده‌اند.

حمایت اجتماعی و روانشناختی

حمایت اجتماعی و روانشناختی مکمل قوانین کیفری است. سازمان‌های حمایتی، NGO‌ها و مراکز مشاوره‌ای، فضایی امن فراهم می‌کنند تا قربانیان بتوانند تجربه خود را بدون ترس از قضاوت بیان کنند. این مراکز خدمات متنوعی ارائه می‌دهند:

• مشاوره روانشناختی فردی و گروهی
• حمایت حقوقی و کمک در پیگیری پرونده
• ارائه اطلاعات پزشکی و دسترسی به درمان فوری

حمایت جامعه نیز اهمیت زیادی دارد. کاهش انگ اجتماعی، ایجاد محیط‌های امن و افزایش آگاهی عمومی درباره حقوق قربانیان باعث می‌شود فرد حس تنهایی و شرم نکند و بتواند زندگی طبیعی خود را دوباره بسازد.
نقش خانواده و دوستان: خانواده و دوستان نزدیک نیز می‌توانند نقش حیاتی در بهبود قربانی ایفا کنند. حمایت عاطفی، گوش دادن بدون قضاوت و کمک به دسترسی به منابع حمایتی، باعث می‌شود قربانی احساس کند تنها نیست و می‌تواند اعتماد به نفس و توانایی‌های خود را بازسازی کند.

روش‌های درمان و بازتوانی قربانیان

بازتوانی قربانیان تجاوز به عنف نیازمند رویکردی جامع و چندجانبه است که هم بعد روانی، هم بعد جسمی و هم حمایت اجتماعی را در نظر بگیرد. تنها درمان روانشناختی کافی نیست؛ حمایت قانونی، اجتماعی و حتی اقتصادی نیز باید همزمان فراهم شود تا قربانی بتواند دوباره زندگی عادی خود را آغاز کند و اعتماد به نفس و حس امنیت خود را بازسازی نماید. بازتوانی موفق، مستلزم برنامه‌ریزی فردی است و هر قربانی با توجه به شرایط و شدت آسیب تجربه متفاوتی دارد. در این مسیر، ترکیب مشاوره روانشناختی، گروه‌های حمایتی، درمان پزشکی و حمایت قانونی می‌تواند نقش تعیین‌کننده داشته باشد.

درمان روانشناختی و مشاوره

یکی از پایه‌های اصلی بازتوانی قربانیان، درمان روانشناختی تخصصی است. روانشناسان و مشاوران با استفاده از تکنیک‌های مختلف روان‌درمانی به قربانی کمک می‌کنند تا:

• خاطرات تلخ و اضطراب‌آور را مدیریت کند
• احساس گناه و شرم را کاهش دهد
• اضطراب، افسردگی و علائم PTSD را کنترل کند

تکنیک‌های رایج درمانی شامل:

• CBT (رفتاردرمانی شناختی): به فرد کمک می‌کند الگوهای فکری منفی و مخرب را شناسایی کرده و آنها را با افکار سالم و منطقی جایگزین کند.
• EMDR (درمان بازپردازش و حساسیت زدایی حرکتی چشم): تکنیکی بسیار موثر برای کاهش تأثیر خاطرات آسیب‌زا و تسکین اضطراب‌های شدید است.
• مشاوره حمایتی: شامل گفتگوهای هدفمند با روانشناس برای بازسازی اعتماد به نفس و توانایی مقابله با احساسات منفی است.

در جلسات روان‌درمانی، قربانیان یاد می‌گیرند چگونه با خاطرات تلخ، ترس و اضطراب مواجه شوند و راهکارهای عملی برای زندگی روزمره خود پیدا کنند. این مراحل درمانی باعث می‌شود قربانیان احساس کنند کنترل زندگی خود را دوباره به دست آورده‌اند.

گروه‌های حمایتی و NGO‌ها

گروه‌های حمایتی و سازمان‌های مردم‌نهاد نقش بسیار مهمی در بازتوانی قربانیان دارند. این سازمان‌ها فضایی امن و بدون قضاوت فراهم می‌کنند تا قربانیان تجربه خود را با افرادی که شرایط مشابهی را تجربه کرده‌اند، به اشتراک بگذارند.

مزایای حضور در گروه‌های حمایتی شامل:

• تقویت اعتماد به نفس و کاهش احساس تنهایی: وقتی قربانی می‌بیند دیگران نیز تجربه مشابهی داشته‌اند، احساس انزوا و شرم کاهش می‌یابد.
• دریافت اطلاعات حقوقی و پزشکی: NGO‌ها به قربانیان کمک می‌کنند مسیر قانونی پرونده خود را پیگیری کنند و همچنین دسترسی به خدمات پزشکی و درمانی فوری داشته باشند.
• توانمندسازی اجتماعی: با حضور در گروه‌ها، قربانیان مهارت‌های مقابله با استرس، ارتباط اجتماعی و مدیریت هیجان را یاد می‌گیرند و آمادگی بازگشت به زندگی عادی پیدا می‌کنند.

مثال عملی: بسیاری از مراکز حمایتی برنامه‌هایی برای فعالیت‌های گروهی، کارگاه‌های آموزشی و جلسات روان‌درمانی گروهی برگزار می‌کنند که تأثیر بسیار مثبتی بر بازسازی اعتماد به نفس و تعامل اجتماعی قربانیان دارد.

آمار جهانی تجاوز به عنف و جرایم جنسی

آمار تجاوز در دنیا نشان می‌دهد که این جرم در تمامی کشورها وجود دارد و متأسفانه بسیاری از قربانیان جرایم خود را گزارش نمی‌کنند. تفاوت فرهنگی، قوانین حمایتی و دسترسی به خدمات پزشکی و روانشناختی باعث می‌شود آمار رسمی همیشه کامل نباشد، اما گزارش‌های سازمان ملل و مراکز تحقیقاتی بین‌المللی می‌تواند تصویری نسبی از وضعیت جهانی ارائه دهد.

کشور / منطقه درصد زنان تجربه کرده تجاوز (حدود) درصد مردان تجربه کرده تجاوز (حدود) منبع آمار
ایالات متحده آمریکا 20٪ CDC – National Intimate Partner and Sexual Violence Survey
بریتانیا 15٪ Office for National Statistics (ONS)
هند National Crime Records Bureau (NCRB)
آفریقای جنوبی 25٪ South African Police Service Reports
استرالیا 18٪ Australian Bureau of Statistics
جهان (میانگین تخمینی) 15–25٪ 2–5٪ WHO / UN Women

سوالات متداول

تجاوز به عنف شامل هرگونه رابطه جنسی بدون رضایت کامل قربانی است، حتی اگر قربانی قادر به مقاومت نباشد یا تهدید شده باشد.

افسردگی، اضطراب، PTSD، کابوس، انزوا و مشکلات روابط اجتماعی از شایع‌ترین علائم هستند.

آموزش جنسی سالم، افزایش آگاهی کودکان و نوجوانان، شناخت رفتارهای مشکوک و حمایت خانواده و مدرسه می‌تواند پیشگیری کند.

حمایت روانشناختی، درمان پزشکی، حمایت قانونی و حضور گروه‌های حمایتی و NGO‌ها ضروری است.

بله، رسانه‌ها با اطلاع‌رسانی، فرهنگ‌سازی و آموزش عمومی می‌توانند آگاهی جامعه را افزایش داده و از وقوع این جرم جلوگیری کنند.
نظرات :
ارسال نظر :