ولی، پدر و جد پدری فرزند است که باتوجه به حکم قانون، اختیاردار امورات فرزندان است. طبق قانون، ولی میتواند امور مالی و غیرمالی فرزندان را با رعایت مصلحت برعهده گرفته تا آنها را مدیریت کند. این شخص اختیارات بیشتری نسبت به قیم دارد و تمامی اقدامات او وابسته به تایید مراجع نیست.
در مقابل، تفاوت قیم و ولی عنوان میکند که قیم شخصی است که سرپرست و عهدهدار امورات فرزند یتیم و متولی امور شخص محجور است. این شخص زمانی منصوب میشود که این یتیمان، ولی یا وصی نداشته باشند. پسرها تا سن ۱۵ سالگی و دختران تا سن ۹ سالگی، کودک محسوب میشوند. تا این سنین، فرزندان حق دخل و تصرف در همه امور مادی و غیرمادی خود را ندارند.
در مستندات و ادبیات حقوقی ایران، ولی به دو دسته خاص و عام تقسیم میشود. ولی خاص، پدر و جد پدری یک طفل است. هر یک از ولیها میتوانند برای اولاد تحت تکفل خود و همچنین برای زمانی که دیگری فوت کرده، نمایندهای تعیین کند. این نماینده میتواند بهعنوان وصی امور طفل و نگهداری از او را برعهده بگیرد.
اگر پدر یا جد پدری زنده باشد، حق ولایت طفل بر عهده وصی خواهد بود. ولی هر یک از آنها میتوانند برای پس از وفات خود، البته به شرط زنده نبودن دیگری، وصی را انتخاب کنند. در نتیجه، تا زمانیکه پدر و جد پدری زنده است، نوبت به وصی نخواهد رسید.
وصیِ منصوب شده، اگر در نگهداری یا اداره امور طفل اقدامی نکند یا کم کاری کند، عزل میشود. یعنی از وصی بودن برکنار خواهد شد.
با رشد کودک که در ایران با رسیدن به سن ۱۸ سال احراز میپذیرد، طفل از تحت ولایت خارج میشود. رشد، یعنی اینکه فرزند بتواند درباره معیشت و مسائل اقتصادی خود تعقل و تفکر کند. اگر بعد از رشد، فرزند مجنون شده یا عقل معاش خود را از دست بدهد، دادگاه برای او فردی را بهعنوان قیم انتخاب میکند.
در تفاوت قیم و ولی عنوان شد که قیم شخصی است که سرپرست و عهدهدار امورات طفلان یتیم بوده و متولی امور شخص محجور است. این فرد زمانی منصوب میشود که طفل، ولی یا وصی نداشته باشد. پسرها تا ۱۵ سالگی و دخترها تا ۹ سالگی، صغیر فرض شده و حق دخل و تصرف در امور خود را ندارند.
همه افراد تا به سن ۱۸ سالگی برسند، سفیه بوده و نمیتوانند در امورات خود خصوصا امور مالی تصرف نمایند. به همین علت، پدر یا جد پدری تا پایان سنین صِغر، در امورات مالی و غیرمالی عهدهدار مسئولیت هستند. همچنین تا پایان دوران سفیه یعنی ۱۸ سال برای همه افراد در امور مالی، عهدهدار امورات فرزندان هستند. این افراد قادر هستند باتوجه به مصلحت هرگونه دخل و تصرفی انجام دهند.
همانگونه که عنوان شد، ولی صرفا شامل پدر و جد پدری است و اختیارات آنها در قانون، وسیع است. این تفاوت قیم و ولی شامل برخی از امور غیرمالی نیز میشود. برای مثال ازدواج دختر باکره، باید با اجازه ولی او صورت پذیرد.
بنابراین، پدر و جد پدری میتوانند به تنهایی نیز قراردادهایی برای طفل محجور منعقد کنند. برای مثال اموال او را فروخته، اجاره داده یا اموالی برای او تهیه کنند. در این شرایط، طرف دیگر معامله حق اعتراض به معامله را ندارد. قیم نیز مقل پدر و جد پدری، مسئولیت اداره امورات محجورین را برعهده دارد.
مسئولیت قیم در زمانی است که طفل صغیر یا مجنون پدرش فوت کرده یا صلاحیت ولایت را نداشته باشد. همچنین جد پدری زنده نباشد و شخصی به عنوان وصی از سوی ولی برای اداره امورات مشخص نشده باشد. بنابراین، شخص قیم با حکم دادگاه خانواده، محل زندگی محجور انتخاب میشود. درکل، اختیارات قیم نسبت به پدر و جد پدری (ولی) محدودتر است.
البته، در برخی از معاملاتی که قیم میخواهد انجام میدهد، نیاز به کسب اجازه از دادستان است. همین مورد تفاوت قیم و ولی را مشخص میکند. برای مثال فروش و رهن اموالی که قابلیت نقل و انتقال را ندارند. همچنین، انجام معاملاتی که در آن محجور به قیم بدهکار شود و اخذ وام بدون ضرورت و احتیاج نیز شامل کسب اجازه از دادستان میشود.
حق ولایت فرزندان، صرفا برای پدر و جد پدری تعریف شده است. به همین دلیل، در قوانین کشور ما حق ولایت مادر پیشبینی نشده است. البته، در زندگی امروزی باتوجه به سست شدن بنیاد خانواده و رواج خانوادههای تک نفره، این قانون سبب ظهور مشکلاتی شده است.
یعنی، این امکان وجود دارد که پدر بزرگ و نوه در یک منزل سکونت نداشته یا نتواند بعد از فوت پدر، بر نوه خود ولایت داشته باشد. اما در عوض، به دلیل افزایش سواد و معلومات بانوان، گاهی اوقات مصلحت در این است که مادر ولی و ادارهکننده امور فرزند باشد.
در گذشته، قانون حمایت از خانواده پس از پدر، جد پدری را ولی قرار داده بود. ولی به مادر نیز حق ولایت اعطا کرده و او را هم ردیف جد پدری قرار میدانست. در حال حاضر، این قانون برداشته شده و نمیتوان برای مادر حق ولایت قائل شد. البته، ممکن است از طرف ولی، مادر به عنوان وصی منصوب شود یا اینکه از طرف دادگاه به عنوان قیم فرزند خود تعیین شود.
در قانون مدنی کشورمان، حق ولایت فرزند یعنی اینکه پدر و جد پدری عهدهدار امورات فرزند باشد. براساس همین قانون، این افراد نسبت به همه اولاد خود حق ولایت دارند.
حق ولایت یعنی اینکه پدر و جد پدری بر فرزندان محجور خود سلطه دارند. این حق به این معنا است که پدر و جد پدری با حکم قانون و اجبار، به محض متولد شدن طفل بر او ولایت خواهند داشت. در حقیقت، این حق یک نوع وظیفه است که قانون، به این افراد داده است.
البته، از لحاظ لغوی، ولایت به معنی سرپرستی است. ولی در قانون بین این دو مورد تفاوتهایی وجود دارد. حق ولایت کودک صرفا و به عهده پدر و پدربزرگ پدری است. بنابران، هیچ شخص دیگری حتی مادر نیز حق ولایت بر کودک ندارد. حتی اگر حضانت کودک به مادر داده شده باشد نیز، حق ولایت با پدر است.
موارد زیر در انحصار ولی طفل است:
نکته: تمام موارد عنوان شده را ولی فرزند نمیتواند از خود سلب کند، اما این حق را دارد که وکالت آنها را به دیگری بسپارد.
براساس قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، با رعایت شرایط قانونی فرزند به شخص یا خانواده دیگری سپرده میشود. البته، به کسی که فرزند طبیعی او نیست. اگر فرزندخواندگی به رسمیت شناخته شود، قرابت ایجاد کرده و این مورد حقوقی است. یعنی رابطهای مصنوعی مانند پدر- فرزندی و مادر- فرزندی ایجاد میشود.
امروزه درمان ناباروری زوجین پیشرفت داشته اما شاید افرادی نتوانند بچهدار شوند. همچنین ممکن است تمایل داشته باشند که سرپرستی کودکی را بهعهده بگیرند. البته، این مورد در قانون حمایت از کوکان بیسرپرست و بدسرپرست آمده که با قیم شدن تفاوت را دارد.
سخن پایانی
به شکل خلاصه، میتوان عنوان کرد که قانون، برای حمایت از محجورین، سه جایگاه ولی، وصی و قیم را تعیین کرده است. تفاوت قیم و ولی، تفاوت هر یک از این نهادها را مشخص میکند. حق ولایت مربوط به فرزند است و صرفا به پدر و جد پدری اختصاص پیدا میکند. به همین دلیل، مادر و افرادی غیر از پدر و جد پدری نمیتوانند ولی محسوب شوند.
وصی بعد از فوت ولی، عهدهدار نگهداری و اداره امور مالی فرزند است. یعنی پدر و جد پدری میتوانند پس از وفات خود، اداره امور فرزندان را به وصی بسپارند. همچنین، قیم جایگاهی است که واگذاری آن، با حکم قانون و دادگاه است. یعنی، قیم از سوی دادگاه (نه توسط ولی و وصی) تعیین میشود.