هر عمل یا واقعه حقوقی که هدف آن ایجاد مالکیت یا انتقال مالکیت باشد، روش تصرف یا اسباب تملک نامیده میشود، بنابراین نحوه تصرف در ماده 140 قانون مدنی ذکر شده است. مسئله مالکیت و ملک بر مالکیت فکری از این نظر بسیار حائز اهمیت است که با یک تحلیل درست یا غلط میتوان دامنه مالکیت را تا مرز مالکیت معنوی گسترش داد یا بین مالکیت مادی و معنوی تمایز قائل شد. ما در این مقاله از roshanlawyer (وکیل روشن) به بررسی و مفهوم ابزار تملک و انواع آن میپردازیم.
برخی وظایف و فعالیتها مالکیت ایجاد میکنند و اصطلاحا به آن اسباب تملک میگویند. بههمین دلیل به هر کار یا حادثه حقوقی اسباب مالکیت میگویند که هدف آن ایجاد یا انتقال مالکیت است. در نقل و انتقال ملک نکته مهم زمان انتقال است که زمان ایجاد آثار مربوطه را مشخص میکند. برخی از نظامهای حقوقی زمان انتقال مالکیت را بر اساس نوع معامله تعیین میکنند. در فقه امامیه و حقوق ایران زمان انتقال مالکیت در انواع بیع به مدت عقد است در حالی که در نظام حقوقی انگلیس بسته به نوع معامله متفاوت است. صرف نظر از نوع بیع، دستور انتقال مالکیت در حین عقد مناسبتر و از نظر نظری صحیحتر به نظر میرسد.
مالکیت در لغت نامه و در علوم مختلف تعاریف مختلفی دارد. برخی از فرهنگها مالکیت را این گونه تعریف میکنند: شخص حق دارد چیزی داشته باشد و میتواند آن را به هر وسیلهای تصاحب کند، مگر در مواردی که قانونی وجود ندارد. در فقه، تملک مترادف با تصرف و مالکیت است.
از زمانی که افراد ابزار و تجهیزاتی را برای انجام وظایف و اهداف روزانه خود به دست آوردند، مفهومی به نام مالکیت ایجاد شد. مردم به تدریج باید احترام به اموال متعلق به دیگران را یاد میگرفتند و به تدریج قوانین و مقرراتی شکل گرفت که بر اساس آن حاکمیت افراد بر اموالشان رعایت میشد. بر اساس این تعریف، مفهوم مالکیت، حق مالک مال در استفاده، بهرهبرداری و انتقال ملک است و فقط قانون میتواند این حق را محدود کند. اما فقه شیعه مالکیت را هر حق قانونی تعریف میکند.
روشهای مالکیت روشهایی هستند که به وسیله آنها شخص میتواند مالک یک شیء شود. طبق ماده 140 قانون مدنی اسباب تملک از طریق یکی از مواردی که در زیر بحث میشود، بهدست میآید:
کلمه احیاء به معنای زنده کردن و آباد کردن است. ماده 141 قانون مدنی احیاء را اینگونه تعریف می کند: «احیاء اراضی موات به این معنی است که از اراضی مباحه مانند زراعت، درختکاری، ساختمان سازی و غیره به نحوی استفاده شود که عرفاً آبادسازی محسوب می شود». کلمه موات به معنی مرده و بی روح است و زمین موات زمین به اراضی میگویند که بدون مالک و بلااستفاده هستند. بر اساس ماده ۲۷ قانون مدنی اموالی که متعلق به اشخاص نباشد میتوانند آن را به نحوی که در این قانون است تملک یا استفاده کنند و قانون خاص مربوط به هر یک از اقسام مباحات نامیده میشود.
قراردادها رایجترین ابزار مالکیت هستند. به طور معمول، یک فرد از طریق یک تجارت مالک میشود، پول دیگران را میگیرد و پول مورد نیازش را به او میدهد. این معامله از طریق سازش انجام میشود.
اما تأثیر مهم قراردادها ایجاد تعهد است و تملیک ایجاد نمیکند. قانون مدنی در ماده 183 عقد را چنین تعریف میکند: عقد زمانی است که یک یا چند نفر با یک یا چند نفر دیگر منعقد میکنند و آن را میپذیرند. و به این ترتیب یکی از دلایل التزام محسوب میشود. بر اساس تعریف قرارداد، برخی تملیک را به تکلیف تعبیر کردهاند که موضوع آن تملیک است که بلافاصله پس از ایجاد بلافاصله ایجاد میشود. شاید عنوان عقود و تعهدات در قانون مدنی به این تحلیل اشاره داشته باشد.
اخذ به شفعه یکی دیگر از اسباب تملک است. شفعه در اصطلاح حقوقی به این معناست که اگر دو نفر در ملک قابل تقسیم شریک باشند و یکی از آنها سهم خود را به شخص ثالثی بفروشد شریک دیگر حق دارد ثمن را به خریدار منتقل کند و در مال تصرف کند.
هر مالکی میتواند بر ملک خود هر نوع حق التزام بگذارد و فقط با رضایت او مال از تصرف او خارج شده و به دیگری تبدیل میشود. اما دسترسی به درخواست فقط در مورد مالک زنده است، شخص دیگری میتواند بدون رضایت او به ملک خود دسترسی پیدا کند. در واقع شفعه یکی از وسایل اجبار مالکیت است.
پس از عقد، ارث رایجترین وسیله مالکیت است. در ارث، مانند عقد، مال با انتقال است، اما برخلاف قرارداد که انتقال با تراضی انجام میگیرد، وراثت وسیلهای اجباری برای دادن ارث به موصی مقیم متوفی است. اراده مالک در انتقال قهری بیش از ۱/۳ ملک را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
کلمه تملیک به معنی مالک کردن است در حالیکه تملک به معنی مالک شدن است. به عبارتی، تملیک یعنی اینکه شما مالی را در اختیار خود قرار میدهید اما تملک یعنی شما مالی را به مالکیت نفر دیگری در میآورید. اگر بخواهیم مالی را به کسی تخصیص بدهیم باید طبق قرارداد این کار را انجام دهیم. به این معنی که یک نفر میگوید تقاضای تصرف، در حالیکه دیگیری میگوید قبول تملک. تملیک نمیتواند به صورت ایقاع باشد، زیرا در ایقاع ما انتظار پاسخ نداریم. اما در تملک این یک امر قانونی است و میتواند به دنبال عقد یا ایقاع باشد. بنابراین در قانون مدنی ایقاع فقط ابزار مالکیت است. در عمل تملیک، فرد ایجاد کننده میخواهد مال خود را به دیگری انتقال دهد.
حق شفعه به این معنی است که مال غیر منقول و مشاع به دو نفر به صورت تضامنی باشد و یکی از آن دو نفر سهم خود را از طریق بیع به دیگری منتقل کند. بدین ترتیب برای شریک دیگری حقوقی با عنوان حق شفعه بهوجود میآید که به مالک اصلی آن حق که شریک دیگری است اصطلاحا شفیع میگویند. در اینصورت شریک میتواند مالی را که شخص ثالث به شریک خود داده را به او بدهد و حق و سهم او را تملک کند. در اصطلاح حقوقی به این عمل اخذ به شفعه میگویند.
تملک در حقوق مدنی به معنای تصرف مال است. به عبارت دیگر، مالکیت به هر عمل یا رویداد حقوقی با هدف ایجاد یا انتقال مالکیت اشاره دارد. مالکیت یک حق دائمی است که شخص میتواند در حد قانون مالی را بگیرد و از تمام مزایای آن استفاده کند. این حق جامعترین حقی است که یک شخص میتواند نسبت به مال بیشتر داشته باشد و دارای سه ویژگی خاص مطلق و دائمی است.
مالکیت رابطهای است بین یک شخص یا مالک و دارایی او که به او اجازه میدهد از اموال خود هر طور که میخواهد استفاده کند. در عین حال این رابطه باعث میشود که دیگران از مالکیت ملک مورد نظر منع شوند. در واقع حق مالکیت یک قانون اجتماعی است و اولین قانونی است که جامعه پذیرفته و به شهروندان خود منتقل کرده است.
سخن آخر
انجام برخی اعمال خاصیتی به نام مالکیت ایجاد میکند و اسباب تملک نام دارد. بر این اساس، وسیله تحصیل یا مالکیت عبارت است از هر عمل یا رویداد حقوقی که به منظور ایجاد یا انتقال مالکیت انجام میشود. ماده 140 قانون مدنی موضوع مربوط به مالکیت و تملک را مورد بررسی قرار میدهد. اگر در زمینه مسائل مالکیت و ابزار تملک نیاز به مشاوره داشتید میتوانید به سایت roshanlawyer (وکیل روشن) مراجعه و پاسخ سوالات خود را پیدا کنید.